مهدی عظیمی میرآبادی

سایت شخصی

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین

مهدی عظیمی میرآبادی

سایت شخصی

مهدی عظیمی میرآبادی

بسم الله الرحمن الرحیم(1)
الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (2)
الرَّحْمـنِ الرَّحِیمِ (3)
مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ (4)
إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ (5)
اهدِنَــــا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ (6)
صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ (7)

آخرین نظرات
راست و دروغ رسانه ها

اگر بخواهیم به فیلم هایی که صرفا در آن ها سیاه نمایی موج می زند واژه آثار تلخ اجتماعی اطلاق کنیم در مسیر انحرافی قرار گرفته ایم. چون با وجود تفاوت در این دو واژه، نمیشود با یک پلان بسیار کوتاه در انتهای فیلم با مضمون امید، اثر مخرب بخش عمده ای از سیاهی های موجود در فیلم را بر روی مخاطب نادیده گرفت.

من معتقدم موضوع مشکلات اجتماعی از ضروریاتی است که در سینما حتما باید به آن ها پرداخته شود؛ اما باید همواره به این نکته پایبند باشیم که راستگویی و صداقت را در پرداختن به این گونه مشکلات ملاک تولید‌ آثار سینمایی قرار دهیم.

به عنوان مثال پرداختن به اعتیاد در آثار سینمایی نه تنها مشکلی ندارد بلکه بسیار لازم است چرا که باعث می شود جامعه تلنگری خورده و در صدد حل این معضل اساسی برآید اما اینکه فیلمسازی بخواهد مثلا در فیلمش با نشانه های مختلف همه جامعه را بد یا معتاد نشان دهد کار غلطی است که ضربات زیادی را به مردم وارد می سازد.

امروزه به صورت جدی لازم است کارشناسان و صاحب نظران بسیاری از واژگان را مجددا تبیین و تعرف کنند. مثلا همین دو واژه «سیاه نمایی» و «تلخ اجتماعی» چه معانی درست و غلطی را امروزه در سطح رسانه ها و افکار از آن استخراج کرد؟ به نظر من اساتید فن با دیدگاه اصولی و علمی می توانند این واژگان را تعریف کنند و گره کور برداشت های متفاوت از این واژه ها را تعریف کنند. ماجرا مثل داستان مولوی است که همه انگور می خواستند و به زبان خود اسم آن را بر زبان می آوردند و به خاطر همین اختلاف واژه ها بین آن ها مشاجره پیش آمده بود. الان وضع سینما و فرهنگ ما در مواجهه با واژه هایی مثل سیاه نمایی همین است. برخی افراد لزوم واشکافی معضلات جامعه را در آثار خود با هدف درمان ضروری می دانند، اما چون تعریفی صحیح و علمی از سیاه نمایی وجود ندارد و یا در باب آن اختلاف نظر و سلیقه وجود دارد، نمی دانند یا نمی توانند مرز اثر خود را با سیاه نمایی مشخص کنند. آنچه مسلم است، سیاهی فقط تاریکی است و هیچ نقطه روشنی در آن به چشم نمی خورد. آثار سیاه نما در واقع همه چیز را بن بست می بینند و هیچ راهی برای نجات از آن بلا یا معضل متصور نمی شوند. از این نمونه آثار در سینمای ایران داشته ایم و کسی نمی تواند منکر آن شود. در حالی که فیلم های تلخی هم هستند که ضمن پرداختن به مشکلات راه برون رفت از آن را هم به عنوان نمونه مطرح می کنند و به اصطلاح شعاعی از نور امید در آن ها دیده می شود.

البته برخی افراد به نظر خودشان زرنگی می کنند و در برابر انبوهی از سکانس های تلخ و ناامیدانه در انتهای فیلم می خواهند با یکی دو پلان مبهم و ناقص به اصطلاح فیلم را هپی اند کنند که این خودش نوعی بی انصافی در عرصه سینمای اجتماعی کشور است.

اگر در قالب هنری و هنرمندانه و البته منصفانه و عالمانه به موضوعات نگاه بشود، هر موضوعی می تواند مورد انتقاد قرار گیرد و تقریباهیچ حد یقفی هم ندارد. در واقع فرق فیلم سیاه نما با فیلم نقادانه همین است. فیلم سیاه نما، در نقطه کور قرار دارد و هیچ شعاعی از نور و امید را نشان نمی دهد اما در فیلم منتقدانه مسئله ایجاد می شود و مورد را سوال قرار می گیرد و درنهایت به راه حل درستی دست می یابد.

مشکل دیگری هم در این بخش قابل توجه است. به عبارتی متاسفانه هنر و هنرمند نیز باید بازتعریف شود تا بسیاری از مشکلات از طریق آن حل شود؛ یکی از ویژگی های هنرمند، داشتن روحیه آرمان گرایانه است؛ یک هنرمند معمولا از وضع زندگی خود راضی نیست و همواره دنبال وضعیت بهتری می گردد. هنرمند نکاتی را در اتفاقات زندگی روزانه اش می بیند چه بسا دیگران از درک آن عاجز هستند. هنرمند یک گام از عامه مردم جلوتر است و این هنرمند اگر افکار خود را در قالب آثار هنری عرضه کند، آن اثر، اثری ارزشمند از آب در می آید. در حالی که در بسیاری از موارد، پوستین وارونه است. عده زیادی از کسانی که نام هنرمند را یدک می کشند، هنرپیشه اند. آنها در بهترین شکل، تکنسین خوبی هستند که با ابزار هنری کار می کنند و زندگی روزانه شان را تأمین می کنند. البته که امرار معاش و شغل داشتن چیز بدی تیست، بلکه پسندیده هم هست، اما الزاما او دیگر هنرمند نیست. فردی که در آثار خود بدون داشتن دغدغه آرمان گرایانه و متعهدانه، تنها غر بزند و این رفتار را دستمایه ای برای تولید اثر هنری کند، بی شک آن کار به اثری سیاه تبدیل می شود که هیچ عایدی مثبتی برای کشور و مردم نخواهد داشت و از آن بدتر این که می تواند اثرات مخربی را نیز با خود به همراه بیاورد.

من تلاش برخی مدیران و مسئولان سینمایی کشور را که اصرار دارند فیلم های سیاه نما را تلخ اجتماعی نشان دهند، درک می کنم! اغلب آنان می خواهند شرایط موجود فیلمسازی را که خودشان بساط آن را پهن کرده اند، توجیه کنند و نگاه های اطرافیان را به زور نسبت به وضع امروز سینما مثبت سازند، اما معتقدم که اصل انصاف و عدالت در این میان نباید از بین برود.

متاسفانه سال هاست که از بسیاری از موضوعات مهم و اساسی در سینمای کشورمان مغفول مانده ایم. برای نمونه، سال ها است که پرداختن به موضوعاتی همچون شهدا، دین و... یک نوع شعارزدگی در فیلم ها محسوب می شود در حالی که راه نجات کشور از این شلختگی فرهنگی پرداختن به موضوعات مهم و استراتژیک است، نه حدیث نفس های کودکانه برخی افراد که در کمال نادانی، آن نوستالژی های کوچک را به عنوان نگرانی های ملی طرح می کنند.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی