پروتکل دوازدهم
واژه آزادی را که تفسیرات مختلفی از آن ارائه میشود، ما اینگونه تعریف میکنیم: «آزادی یعنی این که تو حق داری آنچه را قانون اجازه داده است انجام دهی». این تعریف، در زمان مناسب، برای ما سودمند خواهد بود؛ زیرا زمام همهی آزادیها را به دست خواهیم گرفت؛ چون این قوانینند که حرف آخر را میزنند و به اقتضای مصالح ما و آنطور که ما میخواهیم وضع و حذف میشوند.
ما با مطبوعات به این شیوه عمل خواهیم کرد: در حال حاضر مطبوعات چه نقشی ایفا میکنند؟ آیا پیوسته در راه برانگیختن و تحریک و شعلهور ساختن عواطف که در خدمت هدف ما هستند، کار میکنند یا در خدمت اهداف خودخواهانه احزاب میباشند؟[1] از همینجاست که غالب مطبوعات، بیارزش، دروغگو و جعال هستند و جانب افراط را در پیش میگیرند و اکثر مردم هم از اهدافی که مطبوعات دنبال میکنند، بیخبرند. اما ما مطبوعات را زین میکنیم و بر آنها لگام میزنیم و دهنهی آنها را محکم میگیریم. با تولیدات رنگارنگ چاپخانهها و انتشاراتیها نیز همینکار را میکنیم؛ زیرا تا زمانی که همچنان در معرض یورشهای نشریات و کتابها هستیم خلاص شدن ما از شر حملات مطبوعات بیمعنا و بیفایده است. ما نسبت به فراورده های گوناگون نشر و چاپ که چاپخانه ها دست به انتشار آنها می زنند، عنایت ویژه ای نشان خواهیم داد. امروز انتشار مطبوعات، به دلیل وجود رقیب، پرخرج و هزینه است و ما این مسأله را، که تماماً بر محور مطبوعات میچرخد، به منبع درآمد سرشاری برای حکومت خود تبدیل خواهیم کرد. به این ترتیب که نوعی مالیات پستی برای آنها وضع، و نیز مجبورشان خواهیم کرد که پیش از صدور پروانهی انتشار، ودیعهی مالی در اختیار ما بگذارند. این تدبیر شامل همهی نشریات و روزنامهها و مجلات خواهد شد و حکومت ما را از هرگونه حملهی مطبوعاتی حفظ خواهد کرد. در این صورت ما میتوانیم هرگونه حملهی احتمالی از جانب مطبوعات را، در هر زمان، از طریق جریمههای بیرحمانه مالی و کسر این جریمهها از ودیعهای که در اختیار ما گذاشتهاند، در نطفه خفه کنیم. این مالیاتها، ودیعهها و جریمهها منبع درآمد هنگفتی برای حکومت خواهند بود. البته روزنامههای احزاب، اندوختهی مالی برای هزینهی انتشار خود نخواهند داشت و ما به محض آنکه حملهی خود را تکرار کنند آنها را تعطیل خواهیم کرد.[2] هیچ احدی، هر چند خود را مصون و در امان بپندارد، نخواهد توانست با انتقادی ولو ناچیز به هالهی تقدّسی که پیرامون حکومت ما را گرفته است، خدشهای وارد آورد.
بهانه ما برای توقیف هر نشریهای این خواهد بود که آن نشریه با مندرجات غیرموجه و بیدلیل خود به افکار عمومی توهین کرده است.[3] خواهش میکنم به این نکته توجه داشته باشید که در بین روزنامههایی که به ما حمله میکنند روزنامههایی هستند که ماهیت آنها بر کسی آشکار نیست. این روزنامههای نقابدار را خود ما مخفیانه به وجود آوردهایم. بنابراین، اگر این روزنامهها به ما حمله و انتقاد کردند، حملهی آنها به موضوعاتی است که خود ما قبلاً تصمیم گرفتهایم آنها را تغییر دهیم. در چنین موقعیتی انتقاد ضرری در بر نخواهد داشت.
بدون خواست ما، روزنامهها هیچ خبری را منتشر نخواهند کرد. این موضوع، همانطور که در همین تعداد اندک بنگاههای خبری که اخبار سراسر جهان به آنها مخابره میشود میبینیم، در حال حاضر نیز تقریباً پیاده میشود. خود اداره خواهیم کرد و هیچ خبری در جهان پخش نخواهد شد، مگر آنکه ما خود آن را دیکته کنیم. وقتی ما تا به حال موفق شدهایم به وضعیت رضایت بخشی دست یابیم – زیرا هیچ حکومتی نیست که ما نتوانسته باشیم به زوایای آن که گوییم احمق آنها را اسرار حکومت مینامند پی ببریم[4] – پس موقعی که قدرت جهانی ما، در قالب پادشاه ما که حکومتش سراسر کره زمین را فرا خواهد گرفت، به رسمیت شناخته شود چه وضعی خواهیم داشت؟
به مسأله مطبوعات و نشر در آینده باز میگردیم. هر کس بخواهد انتشاراتی یا کتابفروشی و یا چاپخانه باز کند باید از یکی از مؤسسههای آموزشی مدرک و جواز بگیرد که در این صورت اگر لغزش یا مخالفتی از او سر بزند بیدرنگ مدرکش را میگیریم. با این وسیله و تدابیر ابزار نشر فکری به صورت ابزاری آموزشی در دست حکومت ما قرار خواهد گرفت و در نتیجه، زمینهای برای گمراه کردن توده مردم از طریق پیچیده و ستایش پوچ از برکات و دستاوردهای پنداری عصر پیشرفت و روشنایی، باقی نمیماند. کیست از ما که نداند این دستاوردهای خیالی و موهوم راهی است که یکراست به بیراههها و سرگردانیهای تفکر جنون آمیز منتهی میشود و این تفکر جنون آمیز صاحب خود را به جایی میبرد که بذرهای هرج و مرج به وجود می آید و این بذرها ابتدا در بین خود مردم و سپس در بین آنها و حکومت پراکنده می شود؛ چرا که ترقی یا به تعبیر بهتر ایدهی ترقی عاملی بود که مردم را به سمت آزادی بی حد و مرز در هر چیز سوق داد. تمام کسانی که آزادیخواه نامیده میشوند اگر عملاً هرج و مرج طلب نباشند، دستکم در عالم فکر آنارشیست هستند. هر یک از این افراد کورکورانه در پیخیالات خود حرکت میکند و روز به روز بر افراط و دیوانگی او افزوده میشود، تا آنکه در چالهی هرج و مرج سقوط میکند و داد و فریاد و اعتراض راه میاندازد، آنهم فقط به خاطر این که دوست دارد مخالفت کند و نه به خاطر هیچ چیز دیگر.
اکنون به بررسی مجلات، رسالهها[5] و دیگر مطبوعات ادواری میپردازیم. اینها را نیز مانند دیگر مطبوعات مشمول مالیات پستی خواهیم کرد، و ملاک دریافت این مالیات تعداد صفحات نشریه خواهد بود. ما این نشریات را به نام قانون ملزم به پرداخت به ودیعهی مالی خواهیم کرد. بر کتابهایی که از کمتر از سی فرم[6] فراهم آمده باشند مالیات مضاعف خواهیم بست و مجلات ادواری را که در شمار کتابچهها یا جزوات قلمداد خواهیم کرد. هدف از این کار دو چیز است: اول این که تعداد این مجلات، که بیارزشترین و مسمومکنندهترین مطبوعات هستند، کاهش پیدا کند. دوم این که نویسندگان مجبور شوند به نوشتن کتابهای مفصل خستهکننده روی آورند که این عامل، به علاوهی عامل گرانی کتاب، خوانندگان را از مطالعهی آنها رویگردان میکند. درست در همین زمان، ما، خود، مجلاتی را برای فعالکردن حرکت ذهنی در راستای اهداف خودمان منتشر خواهیم کرد. قیمت این مجلات ارزان و مطالب نیز به گونهای خواهد بود که خوانندگان را به مطالعهی آنها راغب کند. مالیات پستی از سوداهای نویسندگان تا حد زیادی خواهد کاست و آنها خود را در محدوده ای تنگ محصور خواهند یافت و در زمان مقتضی جریمههای مالی به سراغشان خواهد رفت و زیر فشار این جریمهها از حرکت باز خواهند ایستاد و سرانجام تسلیم ما خواهند شد. با وجود این، اگر باز هم نویسندهای پیدا شود که جرأت حمله به ما را پیدا کند چاپخانهای نخواهد یافت که پیش از مراجعهی به ما برای گرفتن اجازهی چاپ، اثر او را به چاپ برساند. بدین ترتیب ما میتوانیم پیش از چاپ هر نوشتهای به مطالب آن پی ببریم و با کشف دسیسه، آن را خنثی کنیم. با این حال که به محتوای آن نگاه میکنیم. اگر مطلبی در آن یافتیم که لازم است آن را برای افکار عمومی توضیح دهیم، خود ما این کار را می کنیم.
ادبیات و مطبوعات بزرگترین و مهمترین ابزار آموزشی هستند. به همین دلیل حکومت ما افسار بیشتر مطبوعات را به دست خواهد گرفت و با این کار تأثیرات سوء و زیانبخش روزنامههای مستقل را خنثی خواهد کرد. با این تدبیر ما بالاترین نیروی جهت دهنده به افکار عمومی را در اختیار خود گرفتهایم. اگر برای مثال، برای دیگران پروانهی انتشار ده روزنامه صادر کنیم، باید به دار و دستهی خودمان پروانهی انتشار سی روزنامه را بدهیم. در هر زمینهی دیگری نیز باید بر اساس همین نسبت عمل کرد. البته، افکار عمومی در این اعمال ما شک نخواهد کرد، چون تمام روزنامههای وابسته به ما، ظاهراً گرایشهای مختلف و آرای متضاد را به چاپ خواهند رساند. این امر تودهی مردم را گمراه و رقبای ما را که نسبت به ما بدگمان نیستند به ما نزدیک خواهد کرد و ما آنها را خواهیم گرفت و چنگ و دندانهای آنها را خواهیم کشید و دیگری خطری از جانب آنها ما را تهدید نخواهد کرد.[7]
روزنامههای رسمی که سخنگوی ما هستند در ردیف اول قرار دارند. این روزنامهها همواره پاسدار منافع ما هستند و از همین رو تأثیر زیادی در مسیر حرکت افکار عمومی نخواهند داشت.
در ردیف دوم روزنامههایی هستند که صبغهی نیمهرسمی دارند. هدف این روزنامهها جذب افراد بیطرف و بیتفاوت است.
در ردیف سوم روزنامههایی هستند که به توصیهی ما در ظاهر با ما مخالفت میورزند. دست کم یکی از این روزنامهها باید سخت از در مخالفت با ما درآید که در این صورت دشمنان واقعی ما در اعماق وجود خود و با زبان بی زبانی از این وضع احساس خشنودی خواهند کرد، غافل از آن که این یک نمایش فریبنده است. این نیرنگ کارگر میافتد و در نتیجه دست آنها برای ما رو میشود.
تمام روزنامههایی که از ساغر ما مینوشند، چهرهها، قیافهها و گرایشهای مختلفی را به خود خواهند گرفت: از آریستوکراسی گرفته تا جمهوری و انقلابی و حتی آنارشیسم و اسمهای دیگری از این دست. این روزنامهها همچون ویشنو[8] ، الههی هندی، صدها دست خواهند داشت و هر چشمی از آنها یک جنبه از افکار عمومی را زیر نظر خواهد گرفت. چنانچه نبض فلان روزنامه نگار سرعت بگیرد و تبی آشکار شود آن دستها افکار عمومی را به سمت خواستهی ما هدایت خواهند کرد؛[9] زیرا یک بیمار هیجانی تعادل فکری خود را از دست میدهد و حاضر میشود توصیههایی را که به وی تسکین و آرامش میدهد، بپذیرد. آن دیوانههایی که خیال میکند سخنان و نظریات ارگان حزبی خود را تکرار مینمایند، در واقع، اندیشههای خود ما و یا آنچه را ما می خواهیم، به زبان می آورند. آنها گمان می کنند که به کالای خود چنگ زده اند در حالی که پرچمی که زیر آن می ایستند و از آن دفاع می کنند پرچم ماست که بر فراز سرشان در اهتراز است.
برای آن که ارتش مطبوعاتی ما، بر این روشی که گفتیم، سازمان یابد لازم است به تمام مسائل مربوط به آن توجه نشان دهیم.[10] ما زیر پوشش اداره ی مرکزی مطبوعات، کانون های ادبی تشکیل خواهیم داد که در آنها دستورالعمل ها، فرامین و کلمات رمز خود را، بدون آن که کسی متوجه شود، به عمال خود انتقال می دهیم. در این کانونها بحث هایی به صورت نفی و اثبات، موافق و مخالف صورت خواهد گرفت، اما همه ی آنها نمایشی و ساختگی است و به عمق و جوهر حساس قضیه پرداخته نخواهد شد. روزنامه هایی که در رکاب ما حرکت می کنند روزنامه های رسمی سخنگوی حکومت را مورد حملات شدید و بیرحمانه قرار خواهند داد؛ زیرا این کار به ما فرصت می دهد تا پیرامون موضوع (برنامه های خود) با چنان گستردگی و تفصیلی سخن بگوییم که از طریق صدور بیانیه های رسمی در مواقع دیگر، امکانپذیر نیست. دلیل سودمند بودن این سیاست برای ما کاملاً آشکار و روشن است.
این حمله ی مطبوعاتی به ما، فایده ی دیگری نیز در بر دارد و آن این است که مردم باور می کنند آزادی های کامل همچنان وجود دارد این به عمال ما فرصت می دهد تا ثابت کنند که مخالفان ما افرادی هستند فقط پرگو و یاوه گو تا حرف بزنند و با دلیل حرف های خود را ثابت کنند، این کار را نمی کنند و از اثبات ادعاهای خود با دلایل واقعی و منطقی عاجزند. این موضوع، با توجه به دستورالعمل هایی که ما در این زمینه به عمال خود داده ایم، کاملاً محکم کاری شده است.
اقداماتی از این قبیل، که بسیار دقیق است و از دیدگان افکار عمومی پنهان، بهترین وسیله برای جلب اعتماد و اطمینان افکار عمومی نسبت به حکومت ماست. به برکت این اقدامات ما می توانیم، هر وقت که لازم باشد، افکار عمومی را درباره یک موضوع سیاسی تهییج یا آرام کنیم و یا آن را به او بقبولانیم یا ذهن او را درباره ی یک موضوع دچار شک و تشویش سازیم. امروز مطالب درست و حق را منتشر می کنیم و فردا مطالب کذب و باطل و بهتان آمیز را. گاه واقعیت ها را و زمانی مطالب ضد و نقیض آنها را و در این میان همواره مواظبیم که پایمان نلغزد و به سر درنیاییم. پیروزی ما بر دشمنانمان تضمین شده و قطعی است؛ چون آنها مثل ما روزنامه ای در اختیار ندارند که افکار خود را به وسیله ی آن منتشر کنند. وقتی مشکلی برای آنها پیش آید که لازم باشد آنها را ساکت کنیم به حل سطحی آن اکتفا می ورزیم.
این ترّهات را عنداللزوم روزنامه های ردیف سوم منتشر خواهند کرد، اما ما نسبت به آنها اظهار خشم و عدم رضایت خواهیم کرد و بلکه به وسیله ی روزنامه های نیمه رسمی ما تکذیب خواهند شد.
حتی در این زمان، ما نمونه ای از طرز تفکر خود را می یابیم. این نمونه روزنامه های فرانسه است. در این روزنامه ها آثار فراماسونری مشهود است؛ چه، مطبوعات چی های این کشور مقیدند که راز حرفه ی مطبوعاتی را نگه دارند. اگر از آنها راجع به منبع فلان خبر بپرسی مانند رمال های زمان قدیم پاسخی مبهم می دهند و سپس خاموش می شوند. این روزنامه نگاران هیچ گاه نام منبع خبر خود را فاش نمی کنند مگر آن که قبلاً در این زمینه تصمیم جمعی گرفته باشند که این البته مطلب دیگری است. حتی یک روزنامه نگار را پیدا نمی کنید که راز مربوط به خود را فاش سازد. زیرا هیچ روزنامه نگاری نمی تواند به عضویت خانواده ی قلمزنان و نویسندگان در آید، مگر آن که در گذشته ی او لکه ی ننگی وجود داشته و به محض آن که کمترین نشانه ی نافرمانی از او سر زد این گذشته ی ننگین برملا می شود. تا زمانی که این لکه ها فقط برای تعداد معدودی شناخته شده باشد آن روزنامه نگار همچنان در نظر توده ی مردم خوشنام خواهد بود و مردم عوام را به خود جذب خواهد کرد و با غرور و افتخار به دنبالش راه خواهند افتاد.
این محاسبات و برنامه های ما هم اکنون روستانشینان و دهاتی ها[11] را در برمی گیرد. بنابراین، در جاهایی که با مسائل آسایش، امنیت، خواسته ها و تمایلات این مردم تماس پیدا می کند باید آنها را برانگیخته و تحریک نماییم، و وقتی به حرکت درآمدند و برآشفته شدند، داستان آنها را در برداریم و به پایتخت ببریم و به اهالی آن بگوییم: این است خواسته ها و آرزوهای روستانشینان.[12]
بدیهی است که سرچشمه ی خواسته های پایتخت نشینان و روستانشینان، هردو، ما هستیم. آنچه ما از حالا تا زمان رسیدن به قله ی حکومت نیازمند آنیم این است که پایتختها را پی کنیم. ضربه ی پی کننده از روستاها وارد خواهد شد، و سپس به پایتخت نشینان خواهیم گفت: این نظر مردم است. یعنی نظر اکثریتی که عمال ما به آنها نظم و ترتیب و سازمان داده اند. زمانی که فرصت روانی مناسب دست داد باید از بحث و گفتگوی پایتخت نشینان درباره ی هر موضوعی که اتفاق افتاده است، به بهانه ی این که دیگر کار از کار گذشته و روستانشینان – که اکثریت را تشکیل می دهند – آن را پذیرفته و تأیید کرده اند و راه برگشتی وجود ندارد، جلوگیری به عمل آوریم.
در دورهی حکومت جدید که دورهی انتقال به حکومت جهانی ماست، باید جلو روزنامه ها را از نشر هر نوع رسوایی و افتضاحی گرفت؛ زیرا لازم است مردم باور کنند که رژیم جدید برای همه ی انسان ها خیر و برکت به ارمغان آورده، جانها از نگرانی به درآمده آرام گرفته اند، جنایات از بین رفته و جامعه از میکروب این وبا پاک شده است. روی حوادث جنایی باید سرپوش گذاشته شود به طوری که فقط قربانیان آنها که طبعاً از بین رفته اند و کسانی که تصادفاً شاهد آنها بوده اند که اینها نیز از بین خواهند رفت، از این حوادث اطلاع داشته باشند.
[1] خ.ت: در حال حاضر مطبوعات چه نقشی بازی می کنند؟ آنها عواطف جوشان مردم را به هیجان در می آورند و گاه به مجادلات خودخواهانه ی حزبی که احتمالاً برای هدف ما ضرروی است، دامن می زنند.
[2] خ.ت: مطمئناً پرداخت جریمه های سنگین مطبوعات حزبی را از حمله باز نخواهند داشت، و از این رو به دنبال دومین حمله ی جدی و مهم آنها، همه ی این مطبوعات را تعطیل خواهیم کرد.
[3] خ.ت: … افکار عمومی را بدون هیچ پایه و اساسی تحریک می کند.
[4] خ.ت: وقتی ما در حال حاضر توانسته ایم جامعه ی گوییم را چنان اداره کنیم که مسائل جهان را از پشت عینک رنگینی که ما به چشمانش زده ایم، تماشا کند و وقتی تاکنون هیچ مانعی نتوانسته است ما را از رسیدن به اسرار دولت باز دارد…
[5] Pamphlets
[6] خ.ت: کمتر از سیصد صفحه.
[7] خ.ت: نباید ملت در این اقدامات ما کمترین شکی بکند. لهذا نشریات ادواری ما قیافه ی مخالف با نظریات و آرای ما خواهند گرفت و با این کار اعتماد خوانندگان را جلب خواهند کرد و چشم انداز جذابی برای دشمنان ما که در ما شک و تردید نمی کنند، به نمایش خواهند گذاشت و در نتیجه، به دام ما خواهند افتاد و از قدرت تهی خواهند شد.
[8] Vishnu
[9] خ.ت: و هر دستی نبض افکار عمومی را خواهد گرفت. چنانچه نبض بخواهد سرعت بگیرد این دستها این افکار را به سمت هدف ما خواهند کشاند، زیرا یک بیمار هیجانی براحتی تسلیم می شود و بسادگی زیر بار هر نوع سلطه و نفوذی در می آید.
[10] خ.ت: برای آن که ارتش مطبوعاتی ما بتواند، با کمک گروه های مختلف، روح این برنامه را به منصه ی ظهور برساند باید با توجه بسیار زیادی مطبوعات خود را نظم و سازمان بدهیم.
[11] خ.ت: برنامه های ما بویژه باید به ولایات (Provinces) کشیده شود (لازم به ذکر است که در متن مترجم ما عبارت روستانشینان و دهاتیها آمده است اما در خلیفه تونسی: ولایات یا پروونسیا).
[12] منظور تحریک تمایلات و خواسته های شهرنشینان علیه تمایلات پایتخت نشینان است-م.