پروتکل نهم
برای پیاده کردن اصول خود باید به اخلاق ملتی که در میان آن به سر میبریم و در کشورش کار میکنیم، توجه نماییم. اگر بخواهیم اصول خود را به گونهای آشکار و فراگیر و با شیوهای یکنواخت در مورد او اجرا کنیم و برای تغییر و اصلاح مادهی تعلیم و تربیت آن ملت به نحوی که با اهداف و اسلوب ما منطبق باشد، این روش را بپیماییم، امیدی نیست که به موفقیت دست یابیم، اما اگر اجرای این اصول یا بیداری و هوشیاری صورت گیرد در مدتی کمتر از ده سال اخلاق و حالت آن ملت، هر چند هم لجوج و انعطاف ناپذیر باشد، دگرگون خواهد شد و بدین ترتیب ملت جدیدی را به صفوف ملتهایی که قبلاً تسلیم و فرمانبردار خود کردهایم، اضافه میکنیم.
زمانی که پادشاهی خود را برپا کردیم واژههای آزادی، عدالت و برابری[1] را، که در واقع شعارهای فراماسونری ماست، به کلماتی تبدیل خواهیم کرد که دیگر این معنای شعاری را نداشته باشند بلکه مفاهیمی صرفاً آرمانی القا خواهند کرد. واژهی نخست به حق آزادی تبدیل خواهد شد و دومی به وظیفهی عدالت و سومی به کمال برابری.[2] بقیهی تغییرات به همین شیوه صورت میگیرد و بدین ترتیب شاخ گاو را در اختیار میگیریم.
در واقع امر ما تا به حال موفق شدهایم، به استثنای حکومت خود، همهی قدرتهای حاکم را از بین ببریم اما از نظر قانونی و رسمی هنوز حکومتهایی وجود دارند که صرفاً ظاهری و فرمالیته هستند. این حکومتها در اختیار ما قرار دارند و هر طور بخواهیم آنها را میچرخانیم و به آنها دستور میدهیم؛ زیرا به نظر ما یهودآزاری، برای حفظ و حمایت برادران مستضعف ما، یک امر ضروری است. نیازی نیست که دربارهی این موضوع بیش از این صحبت کنیم؛ چون در ضمن صحبتهای ما مکرراً و به اندازهی کافی از آن بحث شده است.
هیچچیز نمیتواند دامنهی فعالیت ما را محدود کند. حکومت برتر ما در موقعیتی فراتر از موقعیت قانونی فعلی است به نحوی که میتوان نام دیکتاتوری بر آن نهاد. با صداقت و اطمینان تمام میتوانم به شما بگویم ما – که الهامبخش قوانین و منشأ صدور آنها هستیم – به موقع خود اجرای احکام قضایی را به عهده خواهیم گرفت. هر که را بخواهیم اعدام خواهیم کرد و هر که را بخواهیم عفو. ما بر اسب حکومت سوار خواهیم شد و به زور فرمان خواهیم راند؛ زیرا بقایای حزبی که در گذشته قدرت را در دست داشت و ما او را نابود کردیم و به تاریخ پیوست، هنوز در دست ماست. اسلحهی ما عبارت است از جاهطلبی بیحد، آزمندی سیریناپذیر، انتقامگیری بیرحمانه و کینهتوزی و بدخواهی.
موجهای وحشت که مصیبت آن مردم را در برگرفته از ما برخاسته است. اشخاص مختلفی از تمامی مکاتب فکری و گرایشهای گوناگون، نظیر سلطنتطلبان، رهبران تودهی مردم، سوسیالیستها، کمونیستها و آرماناندیشان از هر حزبی، در خدمت ما هستند. ما همهی اینها را به زیر یوغ کار در راه خودمان میکشانیم و کاری میکنیم که هر یک از آنها، آزادانه، باقیماندهی دیوارهای قدرت را تخریب کند و نیروی خود را در راه متلاشی ساختن ستونهای انواع تشکیلات موجود به کار گیرد. بدینسان، تمام حکومتها به عذاب و مصیبت میافتند و از اعماق جان خواهان امنیت و آسایش میشوند و برای دستیابی به امنیت و آرامش حاضر میشوند هر عزیزی را قربانی کنند، لکن ما این آسایش و امنیت را در اختیار آنها نخواهیم گذاشت، مگر آنکه حکومت جهانی ما را آشکارا و بیپرده به رسمیت بشناسند و با نهایت خضوع در برابر آن سر تسلیم فرود آورند.
تودهی ملت فریاد و شیون برداشته و به حکم ضرورت، خواهان حل مشکلات اجتماعی از طریق تفاهم و توافق بینالمللی هستند. انشعاب و تقسیم ملت به احزاب کوچک متشکل از چند گروه اندک آنان را به طرف ما سوق داده است؛ چون تداوم کشمکشهای حزبی احتیاج به پول دارد و پول هم در اختیار ما میباشد.
جا دارد که از اتحاد میان «قدرت بینا»ی سلاطین گوییم و «قدرت کور» توده بترسیم اما ما برای مقابله با احتمال وقوع چنین پدیدهای تدابیر لازم را اندیشیدهایم. بدین ترتیب که بین این دو نیرو دیواری از رعب و وحشت به وجود آوردهایم که هر یک از دیگری میترسد. از این طریق «نیروی کور» در کنار ما میماند و ما آن را به وسیلهی حاکمی که زمام رهبری آن را به دست میگیرد، هدایت میکنیم. این حاکم در قبضهی قدرت ماست و ما راهی را که باید به سمت هدف ما طی کند به او نشان میدهیم.
برای آن که این قدرت کور از اختیار ما خارج نشود لازم است هر از چند گاهی با او ارتباط مستقیم برقرار کنیم و این کار اگر به دست اشخاصی (از گوییم) صورت نگیرد به دست یکی از برادران صددرصد مورد اعتماد ما انجام خواهد شد.[3] وقتی توده مردم به قدرت ما، به عنوان تنها قدرت، اعتراف کردند آن وقت علناً وارد میدان می شویم و رودر رو با مردم گفتگو می کنیم و در مسایل سیاسی در جهت هدف خودمان به آنها خط می دهیم.
از چه طریق میتوان تعلیم در مدارس شهرستانها و روستاها را کنترل کرد و از آنچه در این مدارس می گذرد آگاهی یافت؟ این کار باری ما دشوار نیست؛ چون امکان ندارد چیزی پنهان بماند. هر سخنی که حکومت بگوید و یا حتی شخص پادشاه اظهار دارد، به دلیل آن که بر سر زبانها می افتد و مردم آن را برای یکدیگر بازگو می کنند، بسرعت در سراسر کشور و سپس در خارج از آن شایع و منتشر می شود.
برای آنکه مؤسسات و سازمانهای گوییم پیش از فرا رسیدن زمان موعود، متلاشی نشود لعاب نازکی از برادری فراماسونری روی آنها کشیدهایم و ظاهری دادهایم که به آنها هیبت و وقار میبخشد. و همانطور که فنرهای یک دستگاه مکانیکی متحرک محکم می شود، فنرهای این دستگاه ها را محکم گرفتیم. این فنرها محکم و کنترل شده بودند اما اکنون بی نظمی ناشی از رواشماریهای لیبرالیسم جای آن را گرفته است. ما در اجرای قوانین و انتخابات عمومی و خط دادن به مطبوعات و آزادی افراد کاملاً مداخله کردیم، اما مداخله ی اصلی ما که یکی از اصول برنامه های ما را تشکیل می دهد، در آموزش و پرورش است؛ زیرا این دو سنگ بنای زندگی آزاد هستند.
ما نسل جوان گوییم را فریفته و گیج کردیم و با تربیت آنها بر اساس اصول و نظریاتی که می دانیم غلط و دروغ است و در عین حال ما به آنها تلقین کردیم، به فسادشان کشاندیم.
ما بدون آن که در قوانین فعلی تغییرات اساسی ایجاد کنیم توانستیم هاله ای از عظمت و شکوه پیرامون آنها ایجاد کنیم. بدین ترتیب که قوانین را پیچیده و معقد کردیم و در نتیجه به انبوهی از تفاسیر ضد و نقیض شدند و با این کار به نتیجه مطلوب خود رسیدیم. یعنی، اولاً به دلیل متناقض بودن این شرح و تفسیرها، معانی قوانین دستخوش غموض و ابهام گردید و راه ها به روی جویندگان آن بسته شد. ثانیاً، به دلیل ناممکن بودن جمع میان مقاصد مختلف و محکم شدن حلقه ی معضلات به طوری که قوانین مانند خانه ی عنکبوت در هم تنیده شد، پی بردن به مغز و لب این قوانین از حیطه ی فهم حکومت ها خارج گردید.
ریشهی نظریات قضاوت در همین جا نهفته است.[4]
ممکن است بگویید که اگر گوییم پیش از آنکه برنامههای ما به پایان خود برسد، از آنها بو ببرند، اسلحه به دست گرفته بر ضد ما قیام خواهند کرد. در جواب میگویم که ما در غرب (=اروپا) مانور وحشتناکی تدارک دیده ایم که قویترین دلها را به لرزه میاندازد: حرکتهای سری ویرانگر، لانهها و کانونهای مخفی و سیاهچالها. همهی اینها آماده خواهند بود تا همزمان در پایتختها و شهرهای بزرگ منفجر شوند و همهی مؤسسات و آرشیوها را به باد فنا دهند.[5]
[1] خ.ت: آزادی، برابری و برادری.
[2] خ.ت: حق آزادی، وظیفه ی برابری و ایده ی برادری.
[3] خ.ت: این ارتباط اگر شخصی نباشد به هر حال از طریق وفادارترین برادران ما صورت خواهد گرفت.
[4] خ.ت: مکتبی که می گوید نباید به الفاظ قانون پایبند بود بلکه باید به کمک وجدان داوری کرد از همین جا نشأت گرفته است.
[5] خ.ت: در این هنگام در کلیه ی شهرها، راه آهنهای ویژه ی پایتختها و مترو به وجود خواهد آمد و از طریق این نقبها و حفره های مخفی تمامی شهرهای جهان و سازمانها و آرشیوهای آنها را منفجر و نابود خواهیم کرد. (در پاورقی ترجمه ی تونسی به نقل از اصل انگلیسی آمده است که احتمالاً این تعبیر مجازی است و اشاره به ابزارهایی چون بلشویسم دارد.)