بر سقف آسمان که نوشتن مجاز بود
آن شب به یادگار نوشتم نوشته ای
کای یار مهربان به تو امید بستهام
چون گرد راه، سر به قدوم فرشته ای
مستُر مرا ز پای به وقت حضور دوست
بگذار بار بگیرد نهالی که کشته ای
گفتم که خاک بلکه من از خاک کمترم
یا چون فرشته ای که از آن بر گذشته ای
دل در گرو مهر رضا دارم و بس
آن شاه رئوفی که دو عالم را کس
چون درگه او قبله گه عشاق است
گویم که به داد دل این بی کس رس
مهربانا مهربانی هات کو
دلبری ها، خوش زبانی هات کو
رفته از یادت تمام وعده ها
روزگار حکمرانی هات کو